************بسم ربّ الشهداء و الصدّیقین************
.... کجایند آن گروه دلباخته ی حق که چون به یاری اسلام فراخوانده شدند ، آن را اجابت کردند؟
کجایند آنان که چون آیات قرآن را خواندند، احکام آن را محکم و استوار ساختند؟
کجایند آنان، که چون ایشان را به جهاد فراخواندند، پس شیفته و شیدای نبرد در راه خدا گشتند؟
کجایند آنان، که در صحنه ی پیکار ، شمشیر هاشان را از غلاف بیرون کشیده ، هر گوشه از میدان نبرد را دسته دسته و صف صف فرا می گرفتند.
{آنان جوانمردانی بودند که در
پایان هر صف } ، از بقا ء زندگان باز گشته از کارزار سپاه خود ،شادمان
نمی شدند و از بابت مرگ سرخکشتگان شان،از
کسی تسلیت نمیخواستند،چشمهاشان از شدّت گریه ی خوف بر درگاه جلال ربوبی به
سفیدی گراییده، شکم هاشان بر اثر روزه داری لاغر گشته ، پوست لبان شان بر
اثر مداومت بر دعا و ذکر حق خشکیده ، رنگ رخسارشان از فرط بیداری زرد گشته
و غبار فروتنی و تواضع چهره هاشان را
پوشانده بود .
آنان
برادران من بودند که از این سرای فانی سفر کردند ، پس سزاوار است که تشنه
ی دیدارشان باشیم و از اندوه فراق شان ، انگشت حسرت بر لب
بگزیم .
حضرت امام علی ابن ابی طالب ( علیه السّلام )
نهج البلاغه، ترجمه مرحوم سیّد علی نقی فیض الاسلام
کلام 120،صص 376_375
سر خط زلف دلم جز الف قد تو نیست چه کنم حرف دگر یاد نداد استاد
دلم
برای جبهه تنگ شده است ...برای لباس های گلی تان... برای نماز شب
هایتان.... برای گفتو گوهایتان با یکدیگر... برای قمقمه های خالی از آب
تان .... برای بلند بلند گربه کردن هایتان... برای چفیه های خونی تان....
حتّی برای صدای بلند آر پی جی هایتان... برای تن های سال های سال تنهای
تنها زیر خاکتان.... برای پلاک های شکسته ی تان ..
و برای پوتین های خاکی تان....
مبارکتان باد .. نوش جانتان باد این شهد شیرین شهادت ..
و
حالا اگر مهلتی بدهید قدم بر خاک حرم مطهّر تان می نهم امّا با رویی سیاه
و سری به زیر نهاده تا چشمان گناه کارم نظاره گر آسمان ابریتان نشود .
و برای اولین بار به مهمانی لاله ها میروم تا این بار با حظور تک تک شان جشن فدا شدنشان را بگیرم ...
عزیزان اگر بدی از بنده دیدید حلال کنید
التماس دعا
یا علی
کلمات کلیدی :